منسوب به شیشه. (یادداشت مؤلف) ، از شیشه. در شیشه. (یادداشت مؤلف). بجای زجاجی پذیرفته شده است. (لغات فرهنگستان) ، فروشندۀ شیشه. (یادداشت مؤلف) ، مقابل نشاسته ای در گندم. (یادداشت مؤلف)
منسوب به شیشه. (یادداشت مؤلف) ، از شیشه. در شیشه. (یادداشت مؤلف). بجای زجاجی پذیرفته شده است. (لغات فرهنگستان) ، فروشندۀ شیشه. (یادداشت مؤلف) ، مقابل نشاسته ای در گندم. (یادداشت مؤلف)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف) ، آنکه شیرۀ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیرۀ تریاک کشدبا حقۀ وافور. آنکه شیرۀ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف) ، منسوب به شیرۀ انگور. از شیرۀ انگور: مربای شیره ای، که آلوده به شیره شده است: دستم شیره ای است. (یادداشت مؤلف). - دست شیره ای، دزد. (یادداشت مؤلف) : دستش شیره ای است، دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است. (از یادداشت مؤلف). ، چسب دار. چسبنده. دوسنده
آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف) ، آنکه شیرۀ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیرۀ تریاک کشدبا حقۀ وافور. آنکه شیرۀ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف) ، منسوب به شیرۀ انگور. از شیرۀ انگور: مربای شیره ای، که آلوده به شیره شده است: دستم شیره ای است. (یادداشت مؤلف). - دست شیره ای، دزد. (یادداشت مؤلف) : دستش شیره ای است، دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است. (از یادداشت مؤلف). ، چسب دار. چسبنده. دوسنده