جدول جو
جدول جو

معنی شیشه ای - جستجوی لغت در جدول جو

شیشه ای
(شی شَ / شِ)
منسوب به شیشه. (یادداشت مؤلف) ، از شیشه. در شیشه. (یادداشت مؤلف). بجای زجاجی پذیرفته شده است. (لغات فرهنگستان) ، فروشندۀ شیشه. (یادداشت مؤلف) ، مقابل نشاسته ای در گندم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شیشه ای
زجّاجٌ
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به عربی
شیشه ای
Glass, Glassy
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شیشه ای
en verre, vitreux
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شیشه ای
ガラスの , ガラスのような
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شیشه ای
van glas, glasachtig
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به هلندی
شیشه ای
aus Glas, glasig
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به آلمانی
شیشه ای
скляний
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شیشه ای
szklany
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به لهستانی
شیشه ای
de vidro, vítreo
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شیشه ای
di vetro, vetrato
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شیشه ای
de vidrio, cristalino
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شیشه ای
काँच का , काँच जैसा
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به هندی
شیشه ای
cam, cam gibi
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شیشه ای
kaca, seperti kaca
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شیشه ای
유리의 , 유리 같은
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به کره ای
شیشه ای
זכוכית , מזוגג
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به عبری
شیشه ای
玻璃的 , 玻璃状的
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به چینی
شیشه ای
شیشہ کا , شیشہ جیسا
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به اردو
شیشه ای
কাঁচের , কাচের মতো
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به بنگالی
شیشه ای
กระจก , เหมือนกระจก
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به تایلندی
شیشه ای
стеклянный , стекловидный
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به روسی
شیشه ای
ya glasi, kama glasi
تصویری از شیشه ای
تصویر شیشه ای
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شی وَ / وِ)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف) ، آنکه شیرۀ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیرۀ تریاک کشدبا حقۀ وافور. آنکه شیرۀ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف) ، منسوب به شیرۀ انگور. از شیرۀ انگور: مربای شیره ای، که آلوده به شیره شده است: دستم شیره ای است. (یادداشت مؤلف).
- دست شیره ای، دزد. (یادداشت مؤلف) : دستش شیره ای است، دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است. (از یادداشت مؤلف).
، چسب دار. چسبنده. دوسنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیشه بری
تصویر شیشه بری
عمل و شغل شیشه بر، دکان شیشه بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه جان
تصویر شیشه جان
آنکه بسیار احتیاط سلامت و جان خویش کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه ساز
تصویر شیشه ساز
کسی که شیشه درست میکند شیشه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه سازی
تصویر شیشه سازی
عمل و شغل شیشه ساز شیشه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه کار
تصویر شیشه کار
کسی که شیشه سازد آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه کاری
تصویر شیشه کاری
عمل و شغل شیشه گر، محل شیشه گر شیشه گر خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه گر
تصویر شیشه گر
کسی که شیشه سازد آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه گری
تصویر شیشه گری
حرفه و شغل شیشه گر، شیشه تراشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه یی
تصویر شیشه یی
منسوب به شیشه زجاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریشه ای
تصویر ریشه ای
اصولی
فرهنگ واژه فارسی سره